محفل خاطرات عشقی و شکست عشقی
░▒▓ اسیر ایمان و وفای عشق ▓▒░
میترا farzad Ebi alibekas110 سلام من علیم والا نمیدونم از کجا شروع کنم خیلی دلم از این دنیا پره و از ادماشم همینطور ولی نمی دونم باید از کجا شروع کنم ولی از ی جای باید شروع کردش. من توی تهران به دنیا امدم تا شیش سالگی تهران بودم زندگی خیلی عالی داشتیم.تا این که کارخونه صاب کار بابام برشکسته شد بعد ما از تهران بلند شدیم رفتیم شهر مادری از اون موقع 17 سال گذشته بگذریم که چی گذشتو چه بلاهای سر ما امد از اون موقع تشنه عشق و محبت بودم ولی کسی نبود با هرکسی که دوست میشدم من همش روی صداقت و پاکی میرفتم جلو ولی همه یا بهم خیانت میکردن یا فکر میکرد نقشه ای چیزی دارم ولی نداشتم من دنبال ی محبتو عشقو توجه میگشتم ولی کسی حاضر نبود با ما باشه چرا نمیدونم خدا میدونه من که میگم شاید نه پول نه زندگی نه قیافه درس حصابی ندارم دوسمون نداره اخ ی جورای باید خودمونو گول بزنیم .ولی ما ی دل پاکو صاف داشتیم. هر کس نظری داشت لطفا به این ادرس نظرشو بگه: بهم میگفت تکیه گاه تازه ی روز گذشته بقیه روزارو چیکارکنم؟؟؟؟؟ :"( داستان من فرق داره... عاشق هم بودیم واسه هم میمردیم. همیشه بهم میگفت بیشتر ازمن تو این رابطه عاشقه... بهم میگفت آقا توخوشگلی حق نداری پاتو ازخونه بذاری بیرون اگ دخترای دگ بیان جلو دلتو ببرن من چیکارکنم. واسه همین اگ حتی یک ساعتم پیدام نمیشد زنگ میزد دعوام میکرد یا ی موقعیت فراهم میکرد برم پیشش ک نازمو بکشه یوقت مهر دختر دگ ای نشینه ب دلم :"( منم وابستش بودما واسش هرکاری بگی کردم تا ازته قلبش حس کنه تکیه گاهشم.. حس کنه ک خوشبخته. یادمه ی شب زنگ زد بی مقدمه های های گریه کرد... بهش گفتم خب چرا؟چیشده عشقم؟ گفت بوی عطرم خورده بهش هوای من زده ب سرش. ازم همون شب قول گرفت تنهاش نذارم. ازم قول گرفت سریع بریم سره خونه زندگیمون مثلا. ازم قول گرفت خیانت نکنم. ی شب طبق معمول دوستت دارمو بوس شب بخیرو گفتیمو خوابیدیم اما فرداش دگ پیداش نشدو گوشیشو گذاشته بود روحالتی ک من زنگ بزنم بگه اشغاله تو دوهفته هرچی بگی واسش پیام فرستادم انقد خودمو کوچیک کردم... انقد گفتم کجایی... انقد گفتم دارم داغون میشم ک وقتی دوهفته نبودنش تموم شد زنگ زد گفت میخواد ازدواج کنه و بهم گفت مگ خوشبختیشو نمیخوام پس دست از سرش بردارم :"( (باورکنین اشکام همینجوری داره میاد) گفت منو نمیخواد دگ گفت دگ حسی بهم نداره و سرده گفت عید میخواد عقدکنه و بره سرخونه زندگیش منم فقط قول گرفتم ک خوشبخت بشه و تموم :"( ینی انقد دلش هرزه بود ک تا یکی اومد منو بهش فروخت؟؟؟؟؟ پس اونهمه دوستت دارما اونهمه عاشقتما اونهمه اقامون گفتنا اونهمه عزیزدلم گفتنا همش کشک بود؟؟؟؟؟؟؟ نمیتونم قبول کنم قراره بغلش مال یکی دگ بشه نمیتونم قبول کنم قراره قربون صدقه یکی دگ بره نمیتونم قبول کنم خیلی چیزارو خیلیه خیلی کاش بیغیرت بودم دارم له میشم واسم سواله خب چجوری ی شبه دلش اومد بامن اینکارو کنه؟؟؟؟؟؟ من چی کم داشتم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ایشالله زندگیه مشترکش ی شبه بهم بریزه شوهرش ولش کنه بهش خیانت کنه خوردش کنه تنهاش بذاره و هزارتا بلا سرش بیاد تابفهمه حاله منو... 19سالمه 2سال باهم بودیم تو این ی روزی ک همچی تموم شده هرچی بگی کشیدمو خوردم تا اروم بشم ولی نشد... هزاربار ب سرم زده خودکشی کنم اسمش منا بود منا مرسی درسا saeed پرگل afsane نرگس سپیده نازیلا فائزه... مهسا باران هلنا parinaz رها راحیل7764 farzad 1-1-بود و حیوانات وحشتناکی در آن غوطه میخوردند، و گردابهای عظیمی که دروغگویان را میبلعید و شیطانهای مخوفی که دروغگویان را نوکِ چنگالها زده توی این دریای سوزان فرو میبردند و در میآوردند و گوشتهای آنها را مثل کباب به دندان میکشیدند و هزار چیز دیگر که خدا میداند چطور توانست به آن سرعت از خودش بسازد و تحویل بدهد! اما آسیابان دومی هم کم از آسیابان اولی نبود.چون که او گفت:«و حالا دوستان، خوابِ مرا گوش بدهید؛ من هم خواب دیدم که دوتا فرشته دستهایم را گرفتهاند و در آسمان پرواز میکنند. کمی که پریدند به من گفتند که زیر پایم را نگاه کنم، و وقتی نگاه کردم، دیدم که؛ به! به! به! چه باغی! چه صفایی! چه دنیایی! گفتم: «ای فرشتههای آسمانی اینجا کجاست؟» گفتند: «ای آسیابان پاکدل! اینجا خانهی توست، اینجا آسایشگاه توست، اینجا بهشت است و آن عمارت کوچکِ خوشگل که میبینی، آنجا خانهای است که پنج دختر بهشتی در انتظارِ تو هستند تا به این دنیا بیایی و ثمرهی نیکی و نیکوکاری خود را بگیری!» 1-2 -قصهی دو آسیابان که با یک زغالفروش همسفر شدند (قصهی فرانسوی) نگین ساجده farzad نیلوفر نیلو نظرات شما عزیزان:
سلام دوووووووسم..ی سوال چرا واس ی دختر غریبه ک حتی نمیشناسیش نگران شدی؟تازه من مث اسمم خیلی خاطره دارم همشم خاطره های بد بد بخاطر یکی از همین خاطره هاس ک الان اسم منو گذاشتن خاطره
خوشحال میشم ادرس اون وب رو بهم بدی پاسخ:سلام خاطره خواهر گلم مهم این نیست که چرا ناراحت شدم مهم اینه که تلخی یک عشق پاک هم تو تجربه کردی چون ماهمه همدردیم و همدرد درد یکدیگرو می فهمه شاید جای تعجب برات داشته باشه ولی این یک واقعیته انشاالله که تو هم از این دلسردی عشقت دلگرمی ورو تجربه می کنی ممنون از اینکه امدی این وب دوستان نظرات خودتونو هم بدید
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید سایت من برای کسانی که از عشق شکست خوردن ما در نظر داریم عزیزانی که می خوان تو این سایت خاطرات و نوع شکست خودرا از عشق خوردن را توی سایت من بزارم تا دوستان دیگر هم بخونن تا از کسانی که بهشون عشق داشتن و بهشون خیانت کردن بدونن برای اینکه این خاطراتو تو سایت بزارن خاطرات را نوشته و به این ایمیل یا در قسمت نظر خواهی در سایت ارسال نمایند.djamp.mohammad@gmail.com همه شما عزیزان را دوست دارم Archivesآذر 1402مهر 1400 آذر 1399 تير 1399 خرداد 1399 دی 1398 بهمن 1394 دی 1394 مرداد 1394 بهمن 1393 تير 1390 خرداد 1390 بهمن 1389 مهر 1389 مهر 1384 Authors۩ dj محمد ۩Links
فایل قاب تبادل لینک هوشمند LinkDump
سایت دوستم آخرشه |