محفل خاطرات عشقی و شکست عشقی
░▒▓ اسیر ایمان و وفای عشق ▓▒░
ممنون از شما دوست عزیم الان شما در سایت که همه عاشقای که به یک طریقی به اصطلاح یا اسم که به زبان خیلی ساده ولی تو عمق آن نگاه بشه کوه ای از محبت ،عاطفه ،مهربونی،گذشت،ودل باختن است.اما خیلی ها از این واژه بزرگ (عشق) سوءاستفاده می شه که به نوعی خواستهای یا نیازهای خود را به عنوان عاشق شدن که به اسم باج خواهی ،هوس و... وچیزهای دیگر که باعث میشه طرف مقابل از عشق یا عاشق شدن خود نفرت پیدا کنه .من هم یک عاشق شکست خورده افسرده که روانی عشق شدم به همین خاطر از همه شما که به نوعی عاشق واقعی یا شکست خورده هستید . از عشقتون می خوام خاطری یا متنی از شکست خوردن و عاشق شدن خود را تو این سایتم بگید که با کمک شما ودست تو دست هم بدیم این سایت جهانی کنیم که همه اونای که عاشقن فریب کسانی که به عنوان واژه عشق سوءاستفاده نکنن و زجرء اونو نبینند نشن به نوعی کمک کنیم ،که انتخاب درست داشته باشن.اگه هر نوع خاطره یا متنی از عاشق شدن یا شکست عشقی خودتون دارید می تونید در قسمت نظر خواهی یا به ایمیل زیر ارسال نمایید ممنون منتظر صحبتهای گرمتون هستم ممنون دوستون دارم عاشقای واقعی نظرات شما عزیزان: ریحانه
ساعت22:23---26 ارديبهشت 1391
سلام.پسری که تو فامیلمون بود و با تمتم وجود دوسش داشتم و بهم گفت اینقدر میرم و یام که خونواده ات راضی بشن یه بار اومد بابام راضی نشد هرچی باهاشون حرف زدم و گفتم من میخوامش قبول نکردن چون وضع مالیش زیاد خوب نبود اونم گفت من دیگه حاضر نیستم خودمو سبک کنم و بیام خواستگاریت بعدم خیلی راحت منو گذاشت کنار و رفت با یکی دیگه ازدواج کرد وقتی یادم میفته که همش میگفت بدونه تو نمیتونم دلم واسه خودم میسوزه که باور کردم...حالا وقتی با زنش میبینمش تا چند روز هوام بارونیه.ایشالا همه با عشقشون خوش باشن.امیره من که نامرد بود.
سجاد
ساعت16:01---25 فروردين 1391
سلام به همه ی دوستان من سال88 وارد دانشگاه شدم البته با 1 سال تاخیر چون پشت کنکور موندم! سال اول و دوم دانشگاهم سال سوم که اومدم دانشگاه تو مهر ماه بود که یه دختر بهم پیشنهاد دوستی داد منم که دیدم دختری با شخصیتی هست قبول کردمو خیلی همو دوس داشتیم دختره اسمش زینب بودو اهل شیراز این قدر دوسش داشتم که تو فرجه ها که میخاست بره شیراز خونشون من باهاش رفتم شیرازو برگشتم. از دانشگاه ما تا شیراز 14 ساعت راه هست.
وقتی بر میگشتم چشمام تو راه عفونت کرد زمانیکه رسیدم کرج یه کاری ازم خاست که واسش انجام بدم منم با اینکه حالم خیلی بد بود واسش انجام دادم ولی چون اصلن حالم خوب نبود نتونستم کارمو به نحو احسن انجام بدم/من برگشتم خونمون اونم رفت شیراز تو این مدت که خونشون بود کلی فرق کرده بود اصلن تحویلم نمیگرفت خلاصه خیلی باهام سرد شده بود وقتی برگشت دانشگاه بهم گفت سجاد من نمیتونم با هیچ پسری کنار بیامو ازم جدا شد. هر کجا میخاس بره میرفتم میرسوندمش. تو سال سوم دانشگام وضع مالیم زیاد خوب نبود بخاطر اینکه بتونم با هم بریم بیرون و گشت وگذار میرفتم خون میدادمو پول میگرفتم. پول خونمو خرجش میکردم . میخاستم با هاش ازدواج کنم که همه چیز خخخخخخخخخخخراب شد. اگه الانم برگرده هنوز دوسش دارم زینب دوست دارم تو اولین و اخرین عشقم بودی و هستی
سلام.نمیدونم از کجابگم از عشقم یا خنجری که تو قلبم رفته اره سال88بوده توجه پسری شدم قد بلند باچشم وابرومشکی شدم توگلفروشی کار میکرد اسمش حمید بود حمیدی که نمیدنم منو دوست داره یانه بادیدنش نفس میگرفتم تااینکه اوج عشق بودم 89فهمیدم بایکی دوست شده دیگه حمیدمتوگلفروشی نبوددیدنش 1ماه یا2.3 ماه طول میکشید دیگه خسته شده بودم حمید عشق اولو اخرم بود 90بود یه شماره بهم زنگ زد اسمش سهیل بود ای کاش نمی اومد ازش بدم نمیومد ولی جای حمیدونمیگرفت تومهر بود احساس کردم وابسته شدم ولی حمید توتک تک خاطره هام بود باهم قهر کردیم نمیدونم چجوری فراموشش کنم باهاش رفتم چون میدونستم حمیدمنونمیخواد ولی عاشق حمیدم چکار کنم سهیلی که دیگه منو نمیخواد فراموش کنم حمید 2ساله عاشقتم نبودی بی حضورت جشن گرفتم حمید میبوسمت سهیل نفرینت نمیکنم به اونی میسپرمت که معشوق حقیقیم خدای عزیزم باورم نمیشه حرفات دروغ بود
سام
ساعت23:46---6 اسفند 1390
شاید شما ها هیچکدوم به اندازه من مزه شکست رو نچشیدید .5 سال تموم عاشق کسی بودک که حتی به من فکر هم نمی کرد از همه کس و همه چیز زدم تا شاید منو ببینه اما ندید بعد از 5 سال که گفتم شاکی شده که تو اصلا حق نداری همچین فکری یا اقدامی بکنی الان هم با یکی دیگه شاد و خوش ولی من تنهای تنها
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
نخواست او به منِ خسته بیگمان برسد شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟ چه میکنی اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد ... رها کنی، برود، از دلت جدا باشد به آنکه دوستترش داشته ... به آن برسد رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند خبر به دورترین نقطهی جهان برسد گلایهای نکنی بغض خویش را بخوری که هق هق تو مبادا به گوششان برسد خدا کند که ... نه! نفرین نمیکنم که مباد به او که عاشق او بودهام زیان برسد عالی بود این شعرتقدیم شما
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
نخواست او به منِ خسته بیگمان برسد شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟ چه میکنی اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد ... رها کنی، برود، از دلت جدا باشد به آنکه دوستترش داشته ... به آن برسد رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند خبر به دورترین نقطهی جهان برسد گلایهای نکنی بغض خویش را بخوری که هق هق تو مبادا به گوششان برسد خدا کند که ... نه! نفرین نمیکنم که مباد به او که عاشق او بودهام زیان برسد عالی بود این شعرتقدیم شما
سلام خوبي ؟ به نظرمن عشق اگه واقعي باشه و از اعماق وجود ادم نشات بگيره هيچوقت فراموش نميشه .
اگه زاهدانيد سلام منم به طلوع افتابش برسونيد
خیلی باحال بود دمت گرم
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید سایت من برای کسانی که از عشق شکست خوردن ما در نظر داریم عزیزانی که می خوان تو این سایت خاطرات و نوع شکست خودرا از عشق خوردن را توی سایت من بزارم تا دوستان دیگر هم بخونن تا از کسانی که بهشون عشق داشتن و بهشون خیانت کردن بدونن برای اینکه این خاطراتو تو سایت بزارن خاطرات را نوشته و به این ایمیل یا در قسمت نظر خواهی در سایت ارسال نمایند.djamp.mohammad@gmail.com همه شما عزیزان را دوست دارم Archivesآذر 1402مهر 1400 آذر 1399 تير 1399 خرداد 1399 دی 1398 بهمن 1394 دی 1394 مرداد 1394 بهمن 1393 تير 1390 خرداد 1390 بهمن 1389 مهر 1389 مهر 1384 Authors۩ dj محمد ۩Links
فایل قاب تبادل لینک هوشمند LinkDump
سایت دوستم آخرشه |